دلتنگی با طعم بستنی

لطفا لبخند را فراموش نکن!!!

دلتنگی با طعم بستنی

لطفا لبخند را فراموش نکن!!!

سلام


دیرآمدنم دلیلی نمی شود نبودنم را


چند وقتیه درگیرم و درگیرم و درگیر


این خیلی خوب حس خوب مشغول بودن دیگه واست حسی نمیزاره که فکر کنی ولی


آخه  مگه می شه ...


تنها کمی سرگیجه....


              کمی درد دارم....احساسم تیر می کشد... انگار حسی در من به بلوغ رسیده


است و کودک درونم روز به روز قد میکشد و بزرگتر می شود....!


هیچ یادم نبود که چقدر فاصله نشسته است در راه ؛ بین این "من" و "دلم"....


کاش پاکن بودم!!!!!!!!


"سعی کرده ام خم شوم روی خودم تا نیمی از خودم را پاک کنم اما نتوانسته ام. بعضی


ها همه ی خودشان را پاک می کنند و می روند . لابد می توانند. اما من نمی توانم..."




کاش...

آغاز آسمان


میخواهم آب شوم در گسترده افق


آنجا که دریا به آخر می رسد


و آسمان آغاز می شود


میخواهم با هر آنچه مرا در بر گرفته یکی شوم


حس می کنم و میدانم


دست می سایم و می ترسم


باور می کنم و امیدوارم


که هیچ چیز با آن به عناد بر نخیزد


میخواهم آب شوم در گستره ی افق


آنجا که دریا به آخر می رسد


و آسمان آغاز می شود ...