گاهی شک می کنم به بودنم !
دلتنگ رفتنم ...
می روم ...
می روم با هزار حرف مانده در دل ...
با هزارو یک آرزوی مانده در گل ...
دیگر خسته از ماندنم !
نه کسی در انتظار من است ...
نه من در انتظار کسی!
نه عشقی برای فروختن دارم ...
نه پولی برای خریدن !
آنقدرگنگ گشته ام که دیگر خواب نیز نمی بینم !
حتی صدای دلم را نمی شنوم ...!
من فقط هیچ دارم و هیچ !!!
تا بخواهی قصه های پر از غصه دارم ...
حرفهای داغدار و به عزا نشسته دارم ...
تا دیروز مجنون قصه ها بودم ،
اما امروز کفنی برای خود ندارم!
هوم! گفتیا!
خوب گفتی دختر! دمت گرم...
سلام
ممنون که به یادمی
فکر کنم کرگدن عاشق رو یادم رفته
یادم رفته چجوری مینوشت
حس و حال قدیمو مداوم
فکر کنم دیگه عاشق نیستم
نمیدونم کی ولی بازم بهت سر میزنم
شاید هم یه روزی با هم نوشتیم
به یادت هستم
چرخ گردون گر دو روزی بر مرادِ ما نرفت
دائما یکسان نباشد حال ِ دوران،غم مخور!
سلام
بازم به معرفتت که توی وبلاک مینویسی
باور کن اولین فرصت منم میام و مینویسم
الان دسترسی به اینترنت ندارم
وسط بیابونم
دارم زمینو واسه اب میکنم
راستی خیلی خوب عاشقانه مینویسیااااا
نکنه تو هم عاشقی؟